استرس( فشار عصبی) از نظر لغوی از کلمه لاتین به مفهوم به هم رفتن، قبض شدن و… گرفته شده است و در زبان فارسی معادل های تکانه عصبی، فشار روانی،
نگرانی و… برای آن عنوان گردیده است. «استرس» را فشار عصبی (Nervous Strain) هم ترجمه کرده اند که این اصطلاح هم معادل
دقیقی برای «استرس» نیست. زیرا استرس از «فشار» ناشی می شود و خود فشار نیست، استرس پدیده تازه ای نیست و در طول
تاریخ بشر وجود داشته و به صورت های مختلفی بر انسان عارض شده است از جمله:نگرانی از بلایای طبیعی، جنگ ها، قتل عام ها،
ستمکاری های حکام جابر و… با انقلاب صنعتی و به دلیل تحولات عمیق اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی ناشی از آن در کلیه جوامع
و ضرورت تطابق مداوم با شرایط جدید و در عین حال در تحول و تغییر، استرس، دامنه، شدت و وسعت بیشتری گرفت به طوری که می
توان آن را فرزند ناخلف انقلاب صنعتی و یک قاتل بی سروصدا (Silent Killer) نامید.
استرس در دنیای امروز تقریباً همه گیر شده و از پیر و جوان، زن و مرد، تحصیل کرده و بی سواد همه و همه به گونه و با نوعی از آن
دست به گریبانند و فقط افراد معدودی که شناخت کافی از آن داشته و ابزار مقابله با آن را در اختیار دارند از آثار مخرب آن برکنار هستند.
تحقیقات علمی مؤید این واقعیت است که استرس بر سلامت جسم و روان فرد تأثیر می گذارد و انرژی های بالقوه و بالفعل او را هدر داده
و باطل می سازد. امروزه مردم اغلب کلمه استرس را به صورت موضوعی متداول و یا به شکل بیماری «اپیدمی» به کار می برند و این
کلمه مدتها است که در ادبیات محاوره ای جا باز کرده و به همان گونه که از کار، غذا، مسکن، مسافرت، تحصیل و… صحبت می کنیم، از
استرس هم صحبت می کنیم. با تمام جنبه های منفی که در فرهنگ عامه برای استرس وجود دارد، معهذا این پدیده دارای جنبه های
مثبت نیز است. جنبه های منفی استرس را «استرس مخرب» (Distress) می گویند که از شنیدن خبر ناگوار بر شخص دست می دهد و
جنبه های مثبت استرس، که هنگام دریافت خبرهای شاد و خوشحال کننده عارض فرد می شود.
تعاریف علمی استرس محققان برای استرس تعاریف مختلفی ارائه داده اند. این تعاریف اگر چه دارای تفاوت هایی ظاهری و شکلی
هستند، ولی از نظر محتوائی تقریباً عقیده واحدی را منعکس می کنند. «دنیس جیف» استرس را حالتی می داند که از دخالت متغیرات
«روانی- فیزیولوژیکی» بر دو عامل محیط و سلامتی جسمانی فرد بروز می کند. محقق دیگری به نام «کری کوپر» آن را عکس العمل
بیوشیمیائی و رفتاری فرد می داند که در مواجهه با خطر به انسان دست می دهد. به رغم «سوزان کارترایت» استرس مجموعه ای از
واکنش های عمومی فرد به عوامل ناسازگار و غیرمنتظره محیط است که او را وادار می کند با اتخاذ روش «جنگ یا گریز» (Fight or
Flight) با خطر مقابله کرده و یا راه فرار را انتخاب کند. «کاکس» می گوید استرس پاسخ فرد به فرآیندهای درونی و بیرونی است که بر
ظرفیت ادغام نیروهای جسمی و روانی، فشار وارد می سازد. به عقیده وی، استرس بخشی از مجموعه سیستم پویای برخورد و تعامل
فرد و محیط و به عبارت دیگر تطابق بین «خود دیگر» و یا «خود درون» که با «خود برون» در توافق نیست، می باشد. از طرفی کارل
البرشت، استرس را بخش طبیعی عملکرد انسان دانسته و عقیده دارد که باید اختلاف بین استرس منطقی و استرس مخرب را آموخت و
حساسیت خود را تجربه کرد تا توانائی مقاومت در ما ایجاد شود. عوامل استرس زا به طور کلی پاره ای از استرس ها می توانند کل
جامعه را آزار دهند که شامل کلیه اقشار و طبقات جامعه می شود. علی رغم وجود استرس های عمومی و کلی، اقشار مختلفی که در
متن جامعه فعالیت دارند؛ از دیگر انواع استرس نیز رنج می برند که هر یک شیوه برخورد خاص خود را ایجاب می کند. در این بحث بدواً
منشأ فشارزاهای عمومی و نتایج فشارهای عصبی و همچنین نقش تعدیل کننده ها که مکانیزم های طبیعی و غریزی انسان در برخورد با
عوامل استرس زاست، مطرح و سپس فشارزاهای طبقه دانشجو عنوان شده و نهایتاً راه حل هائی ارائه خواهد شد. فشارزاهای عمومی
(استرس زاها) به قرار زیر است:
۱ –فشارزاهای محیطی شامل: تغییرات اقتصادی، تغییرات سیاسی و اجتماعی، تغییرات تکنولوژیکی و
تقسیم کار در خانواده.
۲- فشارزاهای سازمانی شامل: ساختار سازمان، فرهنگ و فضای سازمانی، سیاست ها و خط مشی های سازمان.
۳- فشارزاهای اجتماعی شامل: رابطه با سرپرست، ماهیت کار گروهی، رابطه با دوستان.
۴- فشارزاهای فردی شامل: شرایط جسمی، طرح شغل، حجم زیادکار، تضاد نقش، ابهام نقش. این فشارزاها موجب بروز فشار عصبی و یا استرس شده و نتایج بسیار منفی به شرح زیر را موجب می شوند: نتایج فشار عصبی عبارتند از:
۱- اثرات فیزیولوژیکی شامل: حساسیت به بیماری های معمولی، مرض قلبی، زخم معده، سرطان…
۲- اثرات روانی شامل: محرومیت و تهاجم، اضطراب، افسردگی، فرسودگی، پریشانی.
۳- اثرات شناختی شامل: تقلیل نیروی تمرکز، حافظه ضعیف، اغتشاش فکری.
۴- اثرات رفتاری شامل: انجام کار نامناسب، غیبت، خروج از خدمت، مصرف الکل.
اقدامات بلندمدت در مقابله با فشار عصبی(استرس):
رعایت اقدامات کوتاه مدت اگر چه برای دانشجویان و دانش آموزان بویژه هنگام فصل امتحانات ضروری و لازم است ولی کافی نیست زیرا
تأثیر آن موقتی است و جنبه مسکن دارد. فردی که دچار حمله استرس شده برای نجات خود به هر توصیه ای عمل می کند. او داروهای
مختلف مصرف می کند، به ورزش و تفریح می پردازد، کتابهای مختلف در این زمینه مطالعه می کند، به کلاس های «یوگا» و «مدیتیشن و
مراقبه» و امثالهم می رود. مفتون آگهی های پرزرق و برق این گونه کلاس ها که اکثرآً از شرایط عصبی فرد استفاده تجاری و در واقع
سوء استفاده انسانی می کنند، می شود و پس از مدتها تلاش متوجه می شود که در نقطه شروع قرار دارد و ریشه استرس خشک
نشده است و از مخصمه بیرون نیامده است. – معتدل بودن: به عقیده «فردریک پرلز» انسان معتدل انسان این مکان و این زمان است. به
عقیده او انسان با احساس ایمنی در لحظه هستی زندگی می کند و در می یابد که تنها واقعیت همین لحظه است و نیازی به نگریستن
به پس و پیش ندارد. انسان معتدل زندانی رویدادها و اوهام نیست، بلکه نقاط ضعف و قدرتش را می شناسد و می پذیرد. – خروج از
محدودیت: نفی همیشگی استرس امکان ندارد مگر این که فرد از محدودیت های خود بیرون آید. این محدودیت ها می توانند شامل بینش
های محدود، خودخواهی ها، رقابت های مادی بی مورد، ستیز مداوم با خود و اطرافیان باشد. با خروج از محدودیت، فرد در مدار دیگری
قرار می گیرد و عرفان و مسائل عرفانی را مورد توجه قرار می دهد. آمیختن با عرفان اسلامی و آنچه در دین اسلام آمده از جمله
دستورات زندگی و شیوه های رفتاری و .. . مؤثرترین عوامل دفع کننده استرس هستند و انسان را «روئین روان» می سازند.
استرس و عدم سلامت روانی:
بروز اختلالات روانی همچون اضطراب و وسواس ، با تجمع بلند مدت استرس افزایش می یابد و نگرانی ها می تواند به حدی برسد که با
علایم ظاهری مانند ترس و احساس درد جسمی بروز کند که ممکن است با حمله قلبی اشتباه گرفته شود. افرادی که تحت استرس
بلندمدت هستند بیشتر در معرض ترس های بی دلیل ، تغییرات مزاجی و اضطراب می باشند، حتی ممکن است یأس و ناامیدی ،
عصبانیت و تندمزاجی را نیز تجربه کنند.
تأثیر استرس روی خانواده:
استرس ، موجب اختلال در سلامت روانی خانواده می شود . آمار بالای طلاق در جوامع غربی بیشتر به علت میزان استرس بالا در محیط
کار است. بخصوص مکان هایی که دو همکار تمام وقت با یکدیگر مشغول کار هستند؛ چنانچه کار بسیار مشکل باشد یا موقعیت شغلی
فرد در خطر باشد، تمام انرژی او صرف مقابله با استرس محیط کار می شود و دیگر انرژی مثبتی برای خانواده و دوستان باقی نمی ماند.
چنانچه فرد شاغل دارای فرزند باشد ، استرس می تواند باعث ایجاد تضاد بین نگهداری کودکان و حفظ شغل شود؛ زیرا نگهداری کودک
مستلزم صبر، حوصله و بردباری والدین است، در حالی که والدین ، انرژی مثبت خود را در محیط کار از دست داده اند ؛ همین امر موجب
استرس مضاعف والدین خواهد شد به گونه ای که گاه به تصمیم های غلط مانند جدایی از یکدیگر، جدا کردن کودک از خود و… روی می
آورند. اگر چه ما هنوز به طور کامل تأثیر بلندمدت جدایی یا طلاق بر روی کودکان را نشناخته ایم ، اما می دانیم که جدایی بهترین راه برای
ایجاد یک نسل بدون استرس نیست. و این نیازمند تعادل دقیق نیازهای محیط کار و خانواده است.
منبع:https://elearnpars.org
لینک اشتراک این آگهی:
Comments are closed here.